سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردود

مطالب اخیر وبگاه

لینک دوستان وبگاه

آرشیو مطالب

برچسب‌ها

طراح قالب

ثامن تم؛مرجع قالب و ابزار مذهبی وبلاگ و سایت
یا صاحب الزمان (عج) السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) یا مهدی ادرکنی ...

 نمیدونم چند نفر برنامه امشب ماه عسل را دیدن، اما خب برنامه ای بود که با معجزه امروز من بی ارتباط نبود.

امروز برای من هم چنین اتفاقی افتاد که الان نقلش میکنم، سعی میکنم که کوتاه باشه و خوشحال میشم که کامل بخونیدش، امروز من خسته داشتم از سر کار میومدم خونه ظهر بود و هوا خیلی داغ بود برای همین هم خیلی برام مهم بود که از کنار دیوارای پیاده رو حرکت کنم که توی سایه باشم.

یه ساختمانی نزدیک خونه ما هست که امروز داشتن بتون ریزی سقفش را انجام میدادن، ماشین بتون ریز کمیش اومده بود داخل پیاده رو و جلوی پیاده رو را گرفته بود؛ با خودم گفتم از پشت ماشین میرم که هم سایه باشه هم بتونم رد بشم؛ خواستم برم دیدم کمی زمین خیسه، دیدم اگه برم کفشم خیس میشه برای همین هم نرفتم و از توی خیابون رفتم.

همین که به روبروی ساختمان رسیدم از بالای ساختمان یک چند تا لوله بتونی بزرگ افتاد پایین و روی سیم های برق، سیمهای برق جرقه میزدن و از اون بالا لوله ها می افتادن، یعنی اگر من خیس شدن کف کفشم برام مهم نبود این لوله ها دقیقا روی سر من میومد پایین و الان معلوم نبود توی کدوم سردخونه بودم.

من همون لحظه یه شکر کردم و بعدش از یادم رفت، برنامه ماه عسل را که دیدم یه دفعه یادم اومد، واقعا به خودم اومدم و گفتم خاک برسرت که الانم نمیخوای شکر خدات را بجا بیاری.

پی نوشت:

ما تو این دنیا مهمونی بیش نیستیم، حتی مستاجر هم نیستیم چه برسه به اینکه صاحب خونه باشیم.

به فکر آخرت باشیم که هر لحظه میتونه زمان مرگ ما باشه.

واقعا مرگ به ما خیلی نزدیکه.

خدا خیلی بزرگه، نباید بذاریم زیبایی های دنیا زیبایی و بزرگی خدا را از چشم ما ببره.

راستی امشب به سال قمری سالگرد عقد من هم هست، واقعا این معجزه در بهترین روز برایم اتفاق افتاد.

تا حالا چند تا از این اتفاقا برام افتاده که شخصا همه اونا را معجزه میدونم و نمیتونم ازش ساده بگذرم.

یادمون نره که هرچی هم کوله بار معنوی داشته باشیم بازم کمه، وقتی امام علی(ع) از کمی توشه اش گریه کند ما باید چی کار کنیم؟.


نویسنده فرشاد براتی در دوشنبه 90/5/24 | نظر

بدم میاد از این اداره های مذهبی قم، نمیدونم این دیگه چه صیغه ایه که تو قم راه انداختن، هر اداره ای که وارد میشی باید کفشاتو در بیاری دم در، آخه اداره کفش موکته و خب نمیشه با کفش وارد بشی.

این مورد چند تا بدی داره:

اول اینکه یه نفر میخواد سریع یه کرای را انجام بده و بره باید کفشش را دربیاره بره و دوباره بیاد بپوشه، خدا نکنه که کفشش بندی باشه.

دوم اینکه معمولا آدم تو اون اداره از بوی پای همکاران سردرد میشه.

سوم هم اینکه خدانکنه جوراب کسی سوراخ باشه، اونوقته که یا همه نگاش میکنن و با انگشتش سلام میکنن یا هی باید از همه پنهون کنه.


نویسنده فرشاد براتی در دوشنبه 90/5/24 | نظر

دیدید یه نفر جو میگیریتش؟الان حکایت منه حسابی جو گرفته منو و البته برای اولین بار یه عکس از خودم گذاشتم توی پستم، البته این را هم بگم که دلیلم این نبود ولی وقتی گذاشتم دیدم سوژه خوبیه گفتم بذار یه کم در مورد این بنویسم.

این عکس مال حدود دو ماه قبل آموزشی خدمته زمانی که من دبیر خبر خبرگزاری بودم، اونوقت واقعا ناراحت خدمت بودم و همش داشتم به دو ماه آموزشی فکر میکردم، فکرش را نمیکردم که انقدر زود تموم بشه، هیچوقت فکرش را نمیکردم.این عمر ماست که داره به این راحتی حروم میشه.

فرشاد براتیفرشاد براتی


نویسنده فرشاد براتی در یکشنبه 90/5/23 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )