اشاره
حماسه خونین نورستگان وارستهای چون قاسم بن حسن انسانها را ازلاک غفلتبیرون میآورد و به آنان راه و رسم از خودگذشتگی وفداکاری میآموزد و با ارج نهادن و زنده نگاه داشتن یاد مقدسچنین در خون خفتگان و پرتوافشانی نوجوانانی چون قاسم دلهاطراوت یافته و قلبها جرعههای روانبخشی را دریافت میکنند. قاسم با این که در دشت کربلا هم چون نگینی در محاصره مخالفان ودشمنان دیانت قرار گرفت اما با ارادهای آهنین و مصمم هم چونصلابت کوه زیر اشعه سوزان آفتاب کربلا با لبهای تشنه و بدن زخمخورده ایستاد و شهادت را با آغوش باز پذیرفت تا زیر بار ذلت وستم نرود و کشته شدن با عزت را از حلاوت شیرینترین غذا یعنیعسل برتر دانست. این روح با صلابتبه نوجوانان درس فداکاری،معنویت و آزادی میدهد و آشنایی با زندگی و مبارزاتش میتواندالگویی برای نوجوانان تشنه ارزشها باشد. معرفی قهرمانی کهبرای ارتقای خوبیها رنج توان فرسایی را متحمل شد برایانسانهای تشنه فضیلت چشمه آرامش را جاری خواهد ساخت. از سویدیگر در روح و روان جوانان احساسات زودگذری وجود دارد که بایدآنها را به نیکوترین وجه هدایت کرد و حس غرور و نشاطی که بهطور فطری و غریزی در وجودشان نهفته استبه سوی اسوههای اصیل وقهرمانان میدان فضیلت معطوف داشت تا جاذبه تقوا و دیانت را بهخوبی درک کنند و با روی آوردن به قلههای کمال و کرامت ازدرههای سقوط و مردابهای متعفن رهایی یابند و از ظلم، جهل وهرگونه ناروایی تنفر جویند.
اینکه امام(ع) در یک خطبة عمومی، از بیعت شکنی و نقض پیمان جماعت، رفعاستبعاد نموده و نیز آنان را به تکرار این گونه بیماریهای اجتماعی در دوران گذشتهیادآوری مینمایند، خود نشانی آشکار از اصل وقوع و نیز گسترده و فراگیر بودن چنیندردی در دامنه اجتماع است.
وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل در زباله به حضرت امام(ع) رسید، واقعهایبسیار عجیب رخ داد که توجه خواننده گرامی را به آن جلب میکنم:
«ثم سار الحسین حتی بلغ زبالة، فأتاه فیه خبر مسلم بن عقیل، فعرف بذلکجماعة ممن تبعه، فتفرق عنه اهل الاطماع والارتیاب، وبقی معه اهله و خیار الاصحاب.قال الروای وارتج الموضع بالبکاء و العویل لقتل مسلم بن عقیل و سالت الدموع علیهکل مسیل».