این روزها بوی قفس دارد زمانه
اندوه و غربت می وزد از هر کرانه
این روزها دلتنگ دلتنگم شهیدان
کی می رود از خاطر من یاد یاران
بعد از شما بال و پرم از دست رفته
تا آسمانها، معبرم از دست رفته
بعد از شما هر لحظه بوی غم گرفته
در این غروب بی کسی قلبم گرفته
رفتید و ما ماندیم و دلتنگی و هجران
دنیای جور و بی وفائی، رنج دوران
رفتید و ما ماندیم و سیل امتحان ها
در این غبار آلودی شک و گمان ها
دنیا محل امتحان هایی خطیر است
یک سو سقیفه آن سوی دیگر غدیر است
انگار میدان بلا بر پاست هر روز
هنگامهی کرب و بلا برپاست هر روز
باید مسیر حق و باطل را جدا کرد
باید به آقای شهیدان اقتدا کرد
منبع:
تسلی
علی برخیز و قدری یاریم کن
تسلای دلِ پر زاریم کن
ببین که دشمنان غرق سرورند
به لبخندی مرا دلداریم کن
کبوتر
کبوتر از چه رو غمگین و خسته
چرا خون بر دو چشمانت نشسته
سفیدِ نازنینِ غرقِ در خون
بگو آخر چرا بالت شکسته
گره
فلک آتش زدی بر این دلِ من
تو خاکستر نمودی حاصلِ من
جوانم را گرفتی پیش چشمم
زدی صدها گره بر مشکلِ من
هلهله
صدای هلهله بزم عزایت
میان دشمنان ماتمسرایت
غریبی همچو بابایم علی جان
بمیرد ای علی بابا برایت
خزان
علیِ اکبرم عمرم تو هستی
چرا ای یاورم از پا نشستی
تو رفتی و خزان کردی دلِ من
ز داغت قامت بابا شکستی
امید
الا خورشید بی تو شب می آید
ز مرگت جان من بر لب می آید
ز جا برخیز ای امیدِ بابا
که اکنون عمه ات زینب می آید
غوش
کف و سرنا مزنید لاله ی پرپر دارم
کنج آغوش دلم شبه پیمبر دارم
غم
ای که دل را به دلِ طبل و طرب می بندید
از چه رو بر غم این تازه جوان می خندید
ارباً اربا
لالهام در پیشِ چشمانِ ترم
ارباً اربا شد علی اکبرم
منبع: وبلاگ حسن فطرس