ای تاب و توان من
ای تازه جوان من
بنگر بعد رفتنت
این قدِ کمان من
در خون نشسته ام
قلبِ شکسته ام
جانم علی علی ـ علی جانم (4)
بسته اهل آسمان
دل بر عشقِ تو جوان
این شادیِ دشمنان
آتش می زند به جان
تسکین بدهِ مرا
حرفی بزن بابا
جانم علی علی ـ علی جانم (4)
برخیز و نظاه کن
شب را پر ستاره کن
با چشمِ سیاه خود
بر من یک اشاره کن
اشکم روان شده
باغم خزان شده
جانم علی علی ـ علی جانم (4)