سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردود

مطالب اخیر وبگاه

لینک دوستان وبگاه

آرشیو مطالب

برچسب‌ها

طراح قالب

ثامن تم؛مرجع قالب و ابزار مذهبی وبلاگ و سایت
یا صاحب الزمان (عج) السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) یا مهدی ادرکنی ...

این‌که‌ امام‌(ع) در یک‌ خطبة‌ عمومی‌، از بیعت‌ شکنی‌ و نقض‌ پیمان‌ جماعت‌، رفع‌استبعاد نموده‌ و نیز آنان‌ را به‌ تکرار این‌ گونه‌ بیماریهای‌ اجتماعی‌ در دوران‌ گذشته‌یادآوری‌ می‌نمایند، خود نشانی‌ آشکار از اصل‌ وقوع‌ و نیز گسترده‌ و فراگیر بودن‌ چنین‌دردی‌ در دامنه‌ اجتماع‌ است‌.
وقتی‌ خبر شهادت‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ در زباله‌ به‌ حضرت‌ امام‌(ع) رسید، واقعه‌ای‌بسیار عجیب‌ رخ‌ داد که‌ توجه‌ خواننده‌ گرامی‌ را به‌ آن‌ جلب‌ می‌کنم‌:
«ثم‌ سار الحسین‌ حتی‌ بلغ‌ زبالة‌، فأتاه‌ فیه‌ خبر مسلم‌ بن‌ عقیل‌، فعرف‌ بذلک‌جماعة‌ ممن‌ تبعه‌، فتفرق‌ عنه‌ اهل‌ الاطماع‌ والارتیاب‌، وبقی‌ معه‌ اهله‌ و خیار الاصحاب‌.قال‌ الروای‌ وارتج‌ الموضع‌ بالبکاء و العویل‌ لقتل‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ و سالت‌ الدموع‌ علیه‌کل‌ مسیل‌».


قبل‌ از این‌که‌ خبر شهادت‌ مسلم‌، باعث‌ لطمات‌ روحی‌ و زاری‌ کاروان‌ غریب‌ابی‌عبدالله(ع) گردد، عده‌ای‌ که‌ ـ به‌ شهادت‌ ابن‌ طاووس‌ ـ اهل‌ طمع‌ یا ارتیاب‌ بودند، به‌محض‌ اطلاع‌ از این‌ خبر، فرار کردند و از کاروان‌ جدا شدند.
حضور اهل‌ طمع‌ و ارتیاب‌، آن‌ هم‌ نزد امام‌ مسلمین‌، با ضمیمة‌ سفر طولانی‌ و پرخطر و علنی‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) نشان‌ از عمق‌ فاجعة‌ نفاق‌ دارد که‌: «خوش‌ بود گرمحک‌ تجربه‌ آید به‌ میان‌».
در منزل‌ زباله‌، وقتی‌ که‌ خبر کشته‌ شدن‌ برادر شیری‌ امام‌، عبدالله بن‌ بُقطُر به‌ایشان‌ رسید، امام‌ نامه‌ را به‌ مردم‌ نشان‌ داد و با صدای‌ بلند خواند و فرمود: «بسم‌ اللهالرحمن‌ الرحیم‌ خبر بس‌ ناگواری‌ به‌ ما رسید، مسلم‌ بن‌ عقیل‌ و هانی‌ بن‌ عروه‌ و عبداللهبن‌ بقطر کشته‌ شده‌اند، شیعیان‌مان‌ ما را تنها گزارده‌اند.»
مردم‌ از او جدا شده‌ و راه‌ چپ‌ و راست‌ در پیش‌ گرفتند و تنها در میان‌ اصحابش‌آنهایی‌ که‌ از مدینه‌ با او آمده‌ بودند، باقی‌ ماندند. وقتی‌ که‌ جریان‌ برایشان‌ بیان‌ شد، کسی‌همراه‌ حسین‌(ع) نماند مگر آنهایی‌ که‌ قصد یاری‌ و مرگ‌ در کنار او را داشتند».
آنچه‌ عجیب‌ می‌نماید و جهت‌ رعایت‌ ایجاز از ذکر و تحلیل‌ آن‌ صرف‌ نظرمی‌شود، حضور طولانی‌ و علنی‌ این‌ دسته‌ از منافقین‌ نزد امام‌(ع) است‌ به‌ گونه‌ای‌ که‌ به‌تصریح‌ ابی‌ مخنف‌، اینان‌ نه‌ برای‌ هدفی‌ که‌ امام‌(ع) از قیامش‌ تصویر کرده‌ بود، بلکه‌برای‌ رسیدن‌ به‌ جاه‌ و آرزویی‌ که‌ در تصور خود بعد از رسیدن‌ به‌ شهرهای‌ مدافع‌ امام‌(ع)ترسیم‌ کرده‌ بودند، همراهی‌ کاروان‌ می‌کردند و به‌ محض‌ رسیدن‌ وقت‌ امتحان‌، پرده‌نفاقشان‌ دریده‌ شد.
ولی‌ سخنان‌ خالصانه‌ و از سر صدق‌ یاران‌ و اهل‌ امام‌(ع) در شب‌ عاشورا که‌ هنگام‌بحبوحة‌ امتحان‌ نزدیک‌ می‌شد، نشان‌ از تصفیه‌ منافقین‌ در منازل‌ قبل‌ می‌داد و نیزتأکیدی‌ بر وجود آنان‌ تا قبل‌ از کربلا در میان‌ جمع‌ می‌باشد.
داستان‌ نفاق‌، دامنه‌ای‌ چنان‌ گسترده‌ و عمومی‌ داشت‌ که‌ تصور کمتر تحلیل‌ گری‌،توانایی‌ توجیه‌ آن را دارد. برای‌ نمونه‌ گفتنی‌ است‌ که‌ وقتی‌ در جریان‌ مسلم‌، جمعی‌ عظیم‌،دارالامارة‌ کوفه‌ را به‌ گونه‌ای‌ محاصره‌ کرده‌ بودند که‌ حاکم‌ ـ ابن‌ زیاد ـ از ترس‌، به‌سوراخهای‌ اندرونی‌ پناهنده‌ شده‌ بود، تمسک‌ به‌ همین‌ عنصر نفاق‌، کاری‌ کرد که‌ درزمانی‌ بسیار اندک‌، بسیاری‌ از مهاجمین‌ در اثر تحریکات‌ عناصر پایدار و مستحکم‌حکومت‌ که‌ حتی‌ تا آن‌ بحران‌، دست‌ از همراهی‌ حاکم‌ نکشیدند، یا بی‌ رنگ‌ شوند و به‌منازل‌ خود بازگردند و یا بر علیه‌ مسلم‌، دست‌ به‌ شمشیر برند!
دامنة‌ عدم‌ اعتماد به‌ یکرنگی‌، حتی‌ به‌ خالص‌ترین‌ اصحاب‌ هم‌ سرایت‌ کرده‌ بود.سلیمان‌ بن‌ صردـ که‌ بعدها ریاست‌ توابین‌ را به‌ عهده‌ داشت‌ و به‌ شهادت‌ رسید ـ درسخنانش‌ میان‌ جمع‌ مردمی‌ که‌ از بیعت‌ نکردن‌ امام‌ مطلع‌ شده‌ و در منزل‌ وی‌ جمع‌ شده‌بودند، گفت‌:
«یا معشر الشیعه‌!... فانکم‌ ان‌ کنتم‌ تعلمون‌ انکم‌ ناصروه‌ و مجاهدوا عدوه‌ فاکتبواالیه‌ وان‌ خفتم‌ الوهن‌ و الفشل‌ فلا تغروا الرجل‌ من‌ نفسه‌» بررسی‌ احتمال‌ نفاق‌، در یک‌سخنرانی‌ علنی‌ میان‌ جمع‌ شیعه‌ای‌ که‌ به‌ جریانات‌ سیاسی‌ ساری‌ در جامعه‌، اهمیت‌می‌دهند و به‌ همین‌ دلیل‌ در منزل‌ سلیمان‌ بن‌ صرد اجتماع‌ کرده‌اند، خود بهترین‌ نشانه‌ ازعمومیت‌ این‌ بیماری‌ می‌دهد.
از دیگر مواردی‌ که‌ می‌توان‌ به‌ آن‌ اشاره‌ کرد و بسان‌ مؤیدی‌ برای‌ اصل‌ «عمومیت‌ریا و نفاق‌» ـ صرف‌ نظر از علل‌ پیدایش‌ چنین‌ پدیده‌ای‌ ـ آن‌ را در نظر گرفت‌، حضورنویسندگان‌ نامه‌ و مدعوّین‌ خاص‌ حضرت‌ در سپاه‌ عمربن‌ سعد بود، به‌ گونه‌ای‌ که‌ امام‌(ع)آنها را مورد خطاب‌ قرار داد و کتابت‌ دعوتها را متذکر گردید، ولی‌ آنان‌ انکار نمودند؛ نیزتردید در همکاری‌ با آن‌ حضرت‌(ع) است‌. از جمله‌ مؤیدات‌، کتمان‌ بغض‌ اهل‌ بیت‌(ع)توسط‌ ابن‌ زبیر به‌ مدت‌ چهل‌ سال‌ می‌باشد که‌ خود بدان‌ اقرار کرد (والله لا یفلح‌الظالمین‌).
اپیدمی‌ ریا، به‌ دربار فلاکت‌ بار یزید هم‌ کشیده‌ شده‌ بود؛ چون‌ وی‌ هم‌ علنی‌ شراب‌نمی‌خورد در حالی‌ که‌ بعدها، وقتی‌ زخم‌های‌ نفاق‌، جامعه‌ اسلامی‌ را به‌ کفر علنی‌ مبتلاساخت‌، جسورانه‌ دم‌ از انکار وحی‌ می‌زد:
لعبت‌ هاشم‌ بالملک‌ فلاخبر جاء و لا وحی‌ نزل‌
و کار بدانجا کشیده‌ شد که‌ غنا و دیگر ملاهی‌ حتی‌ در مدینه‌ و مکه‌ نیز ظاهرگردید.
جهت‌ وارسی‌ بیشتر، می‌توان‌ به‌ تعریف‌ و منظر خواص‌، نسبت‌ به‌ جامعه‌ آن‌ زمان‌مراجعه‌ کرد. منظورم‌ از خواص‌، افرادی‌ است‌ که‌ دیدی‌ فراتر از ظاهر دارند، حال‌ چه‌ درعداد اهل‌ خیر باشند و چه‌ در سیاهی‌ طاغوت‌.
آنان‌، اهل‌ اجتماع‌ خود را اهل‌ غدر، عبید دنیا، مخالف‌ با امیرالمؤمنین‌ پس‌ ازاطاعت‌ ظاهری‌ (عمومی‌ نیست‌)،عدوات‌ با پدر و برادر ابی‌ عبدالله(ع) (عمومی‌ نیست‌)،تارک‌ جهاد، ظالم‌ و ذلیل‌ کننده‌ صالحین‌ می‌خوانند که‌ می‌توان‌ با انظار ابن‌ عباس‌، ابن‌زبیر، ابن‌ هشام‌ و... مراجعه‌ کرد.

حیطه‌ فرهنگی‌ خاص‌ مبارزه‌ حکومت‌ و مقابله‌ امام‌(ع)

بعد از آن‌که‌ جوّ فرهنگی‌ عمومی‌، به‌ صورتی‌ مجمل‌ بررسی‌ گردید، اینک‌ به‌ کارفرهنگی‌ حکومت‌ جور می‌پردازیم‌ و در بستر آن‌، مقابله‌های‌ امام‌(ع) را نیز گوشزدخواهیم‌کرد. منظور از قید «خاص‌» که‌ به‌ فرهنگ‌ حکومتی‌، اضافه‌ شده‌ است‌، قسمتی‌ ازکارهای‌ حکومت‌ است‌ که‌ مستقیماً به‌ وجود نازنین‌ حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌(ع) ارتباط‌دارد. به‌ طور کلی‌ در رابطه‌ با حکومت‌ و فرهنگ‌، از دیدگاه‌ خاص‌ فوق‌؛ دو جریان‌ به‌ طورملموس‌ قابل‌ ملاحظه‌ است‌:
الف‌ ـ کار اثباتی‌ در تبلیغ‌ یزید بن‌ معاویه‌ و انحصار راه‌ زندگانی‌ بی‌ دغدغه‌ درحکومت‌ وی‌ و تهدید به‌ اعدام‌ خروجی‌ها.
ب‌ ـ کارهای‌ منفی‌ در رد امام‌(ع) با اتهامات‌ واهی‌.
آنچه‌ در ذیل‌ چهارمین‌ قسمت‌ از این‌ نوشتار می‌آید، بررسی‌ دو جنبة‌ فوق‌ از کاردستگاه‌ حکومتی‌ و نیز نحوة‌ مقابله‌ حضرت‌ ابی‌ عبدالله الحسین‌ با این‌ دو جریان‌ و درنهایت‌ اشاره‌ به‌ اجمالی‌ از حرکات‌ اثباتی‌ و غیر مرتبط‌ با افعال‌ مستقیم‌ حکومت‌ از ناحیه‌امام‌(ع) است‌.
در قسمت‌ اول‌؛ یعنی‌ تبلیغ‌ مهارت‌های‌ شخصی‌ و فضایل‌ یزید،از آن‌ جا که‌ وی‌چیزی‌ برای‌ تبلیغ‌ نداشت‌، تماماً به‌ تعارف‌ و تهدید و تطمیع‌ می‌گذشت‌، ولی‌ معاویه‌ تاآن‌جایی‌ که‌ می‌توانست‌، به‌ جا انداختن‌ یزید، همت‌ گمارده‌ بود به‌ طوری‌ که‌ برای‌ انجام‌این‌ مهم‌ به‌ مدینه‌ سفر کرد و مجلسی‌ با عظمت‌ ترتیب‌ داد و بزرگان‌ بنی‌ هاشم‌ و حضرت‌امام‌ حسین‌(ع) را دعوت‌ کرد و احترام‌ فراوان‌ نمود و آنچه‌ همتش‌ را مصروف‌ آن‌ ساخت‌،تبلیغ‌ فردی‌ فرزندش‌ بود که‌ با قاطعیت‌ و جنب‌ و جوش‌ بنی‌ هاشم‌ و خطبة‌ علنی‌ حضرت‌ابی‌ عبدالله(ع) خنثی‌ شد. وی‌ در اجتماع‌ مدینه‌ در مسجد پیامبر(ص) بر منبر نشست‌ وازیزید فاسق‌ تعریف‌ کرد و گفت‌: «اگر غیر از یزید، دیگری‌ را برای‌ رهبری‌ مردم‌ بهترمی‌شناختم‌، برای‌ آن‌ شخص‌ بیعت‌ می‌گرفتم‌.»
در کنار این‌ معدود حرکات‌ تبلیغی‌ برای‌ اثبات‌ یزید، مردم‌ بین‌ دو راه‌ تبعیت‌محض‌ و یا اعلام‌ خروجی‌ (حروریت‌) و اعدام‌، مخیر شدند. چون‌ بامداد آمد، عبیدالله بن‌زیاد بیرون‌ آمد و گفت‌: «فان‌ امیرالمؤمنین‌ یزید و لانی‌ مصرکم‌ و ثغرکم‌ و امرنی‌ بانصاف‌مظلومکم‌ و اعطاء محرومکم‌ و الاحسان‌ الی‌ سامعکم‌ و مطیعکم‌، کالوالد البر و سوطی‌و سیفی‌ علی‌ من‌ ترک‌ امری‌ و خالف‌ عهدی‌...» یا در جای‌ دیگر به‌ قیس‌ بن‌ مسهرگفت‌: «والله لا تفارقنی‌ حتی‌ تخبرنی‌ باسماء هؤلاء القوم‌، او تصعد المنبر فتلعن‌ الحسین‌و اباه‌ و اخاه‌ و الا قطعتک‌ ارباًارباً.» در جایی‌ دیگر، عبیدالله بن‌ زیاد که‌ در کانون‌درگیری‌ این‌ قضیه‌ بود، به‌ منبر رفت‌ و گفت‌: مردم‌ یاتسلیم‌ شوید و یا «...لیحرمن‌ ذریتکم‌العطاء و یفرق‌ مقاتلیکم‌ فی‌ مغاربی‌ الشام‌، و ان‌ یأخذ البری‌ء منکم‌ بالسقیم‌ و الشاهدبالغائب‌...».

امام‌(ع) در مقابل‌ چنین‌ ترفندهایی‌، چگونه‌ عمل‌ کردند؟

بخشی‌ از مقابله‌های‌ حضرت‌ ابی‌ عبدالله(ع)، مستقیم‌ و افشاگرانه‌ بود. در یک‌مورد، وقتی‌ معاویه‌ در منبر عمومی‌ از فضایل‌ یزید سخن‌ گفت‌، امام‌(ع) برخاست‌ و ضمن‌خطبه‌ای‌ فرمود: «ای‌ معاویه‌! آنچه‌ دربارة‌ کمالات‌ یزید و لیاقت‌ وی‌ برای‌ امت‌ محمد(ص)برشمردی‌، شنیدیم‌؛ قصد داری‌ طوری‌ به‌ مردم‌ وانمود کنی‌ که‌ گویا فرد ناشناخته‌ای‌ راتوصیف‌ می‌کنی‌، یا فرد غایبی‌ را معرفی‌ می‌نمایی‌ و یا از کسی‌ سخن‌ می‌گویی‌ که‌ گویا تودربارة‌ او علم‌ و اطلاع‌ مخصوصی‌ داری‌، در حالی‌ که‌ یزید، ماهیت‌ خود را آشکار کرده‌ وموقعیت‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ و اخلاقی‌ خودش‌ را نشان‌ داده‌ است‌. از یزید آن‌ گونه‌ که‌ هست‌سخن‌ بگو! از سگ‌ بازی‌اش‌ بگو..از کبوتر بازی‌اش‌ بگو...از بلهوسی‌ و عیاشی‌ او بگو...ازخوشگذرانی‌ اش‌ بگو..».
در جای‌ دیگر فرمود: «گروهی‌ از این‌ جباران‌ کینه‌ توز، سخت‌ بر بینوایان‌، چیره‌گشته‌اند و گروهی‌ فرمانروایانی‌ هستند که‌ نه‌ خدا را می‌شناسند و نه‌ روز معاد را باوردارند...در شگفتم‌ و چرا در شگفت‌ نباشم‌ که‌ زمین‌ را مردی‌ حیله‌ گر و مکار و فردی‌ تیره‌روز، تصرف‌ کرده‌ و بار مسئوولیت‌ مؤمنین‌ را کسی‌ به‌ دوش‌ کشیده‌ که‌ هرگز به‌ آنان‌ رحم‌نمی‌کند». واضح‌ است‌ که‌ امام‌(ع)، این‌ سخنان‌ ارزشمند و پر بار را در جهت‌ خنثی‌ کردن‌تبلیغات‌ یزید و معاویه‌ ایراد فرمود.
امام‌(ع) وقتی‌ نسبت‌ به‌ پذیرفتن‌ بیعت‌ از جانب‌ ولید بن‌ عتبه‌ ـ فرماندار مدینه‌ ـتحت‌ فشار قرار گرفت‌، فرمود: «ایها الامیر! انا اهل‌ بیت‌ النبوه‌ ومعدن‌ الرسالة‌ و مختلف‌الملائکة‌ و محل‌ الرحمة‌ و بنا فتح‌ الله و بنا ختم‌. و یزید رجل‌ فاسق‌ شارب‌ الخمر قاتل‌النفس‌ المحرمة‌، معلن‌ بالفسق‌...».
بخش‌ دیگر کار حکومت‌، تخریب‌ و ترور شخصیتی‌ حضرت‌ ابی‌ عبدالله(ع) بود که‌آنان‌ را اهل‌ حروریت‌ (خروجی‌) و اهل‌ شک‌ و ریب‌ و تفرقه‌ انداز و امارت‌طلبی‌می‌خواندند.
امام‌(ع) خود این‌ گونه‌ می‌فرمایند: «... بنی‌ امیه‌، مال‌ مرا گرفتند، صبر کردم‌ و بافحاشی‌ وناسزاگویی‌، احترام‌ مرا در هم‌ شکستند و باز هم‌ شکیبایی‌ کردم‌، ولی‌ چون‌خواستند خون‌ مرا بریزند از شهر خود خارج‌ شدم‌..» در این‌ فراز، چند مورد از اهم‌ مواری‌که‌ برای‌ مقابله‌ با امام‌(ع) به‌ کار گرفته‌ بودند، اشاره‌ شده‌ است‌، آنچه‌ به‌ حیطة‌ فرهنگی‌مربوط‌ می‌شود، تخریب‌ چهرة‌ امام‌ حسین‌(ع) است‌.
امام‌(ع) نیز در دفاع‌ از خود ساکت‌ ننشست‌ و فرمود: «ای‌ معاویه‌!... و این‌که‌ گفتی‌نگران‌ نفس‌ خویش‌ و دین‌ خویش‌ و امت‌ محمد(ص) باشم‌ و ایشان‌ را در فتنه‌ نیفکنم‌ و ازشق‌ عصای‌ امت‌ و پراکندگی‌ جماعت‌ بپرهیزم‌، من‌ هیچ‌ فتنه‌ای‌ را در این‌ امت‌ بزرگتر ازخلافت‌ و حکومت‌ تو نمی‌دانم‌...».
«خداوندا! تو خود می‌دانی‌ که‌ عملکرد ما نه‌ برای‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ ریاست‌ و سلطنت‌دست‌ یابیم‌، یا از روی‌ دشمنی‌ و کینه‌ توزی‌، سخن‌ بگوییم‌، لیکن‌ پیکار ما برای‌ این‌ است‌که‌ پرچم‌ آیین‌ تو را برافراشته‌ و بلاد بندگان‌ تو را آباد سازیم‌ و ..».
و اما فعالیت‌های‌ حضرت‌ ابی‌ عبدالله(ع) در نگاهی‌ کوتاه‌ و گذرا، ضمن‌ سه‌ عنوان‌عمومی‌ وخواص‌ و نیز توصیه‌ها و پندها و در نهایت‌ فعالیت‌ها، «فدا کردن‌ خویشتن‌» درراه‌ حق‌، اشاره‌ می‌گردد.
حضرت‌ ابی‌ عبدالله(ع) ضمن‌ خطبه‌ای‌ در منی‌، علل‌ سقوط‌ یهودیان‌ را این‌ گونه‌بیان‌ می‌فرمایند: «و انما غاب‌ الله ذلک‌ علیهم‌ لانهم‌ کانوا یرون‌ (من‌) الظلمة‌ الذین‌ بین‌اظهر هم‌ المنکر و الفساد فلا ینهونهم‌ عن‌ ذلک‌ رغبة‌ فیما کانوا ینالون‌ منهم‌ و رهبة‌ ممایحذرون‌».
در این‌ فراز از خطبه‌، با اشاره‌ به‌ آیات‌: (لو لا ینهیهم‌ الربانیون‌ و الأحبار عن‌ قولهم‌الاثم‌) و: (لعن‌ الذین‌ کفروا من‌ بنی‌ اسرائیل‌) به‌ علت‌ آن‌ در آیة‌ (فلا تخشوا الناس‌ واخشون‌) نیز به‌: (المومنون‌ و المومنات‌ بعضهم‌ اولیاء بعض‌ یأمرون‌ بالمعروف‌ وینهون‌ عن‌ المنکر)، اشاره‌ می‌فرمایند. ایشان‌ علت‌ سرزنش‌ خداوند را در این‌ می‌دیدندکه‌ آنان‌ ستم‌ ظالمین‌ را می‌نگریستند ولی‌ نهی‌ نمی‌کردند تا توسط‌ ستمگران‌ به‌ نوایی‌برسند و از گزند آنان‌ در امان‌ باشند.
این‌ فراز، تهییج‌ عمومی‌ به‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر شمرده‌ می‌شود به‌ گونه‌ای‌که‌ ترک‌ آن‌، باعث‌ لعن‌ و مواخذه‌ است‌.
ایشان‌ این‌ فریضه‌ را یکی‌ از اصلی‌ترین‌ اهداف‌ حرکت‌ تاریخی‌ خود بر می‌شمرند؛چنانچه‌ فرمود: «... و انی‌ لم‌ اخرج‌ اشرا ولا بطرا و لا مفسداًو لا ظالماًو انما خرجت‌ لطلب‌الاصلاح‌ فی‌ امة‌ جدی‌، ارید ان‌ آمر بالمعروف‌ و انهی‌ عن‌ المنکر واسیر بسیرة‌ جدی‌ وابی‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌(ع)...».
در همین‌ راستاست‌ فراز اوّل‌ نامة‌ امام‌(ع) به‌ جمعی‌ از اهل‌ کوفه‌:
«بسم‌ الله الرحمن‌ الرحیم‌، من‌ الحسین‌ بن‌ علی‌...ان‌ رسول‌ الله(ص) قد قال‌ فی‌حیاته‌ من‌ رأی‌ سلطاناًجائراًمستحلاًلحرام‌ او تارکاًو مخالفاًلسنة‌ رسول‌ الله، فعمل‌ فی‌ عبادالله بالاثم‌ و العدوان‌ ثم‌ لم‌ یغیر علیه‌ بقول‌ و لا فعل‌، کان‌ حقاًعلی‌ الله ان‌ یدخله‌ مدخله‌....وقد علمتم‌ ان‌ هولاء لزموا طاعة‌ الشیطان‌...و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود...و احلواحرام‌ الله و حرموا حلاله‌..».
آنچه‌ مشهود است‌ آن‌ است‌ که‌ حضرت‌(ع) در صدد خلق‌ ارزش‌ جدیدی‌ نیست‌،بلکه‌ مردم‌ را به‌ همان‌ فریضة‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، امر می‌نماید و از ترک‌ آن‌ برحذر می‌دارد و حکام‌ زمان‌ را مصادیق‌ کسانی‌ می‌شمرد که‌ امر و نهی‌ آنها به‌ معروف‌ و ازمنکر واجب‌ است‌.
مهمتر از نکتة‌ اوّل‌ (تبلیغ‌ عمومی‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر) تبلیغ‌ بازگشت‌ به‌اسلام‌ ناب‌ است‌. محور بودن‌ اسلام‌ در تمام‌ حیطه‌های‌ عمل‌ و نفی‌ عمل‌ سلیقه‌ای‌، بسان‌یکی‌ از استوانه‌های‌ نهضت‌ فکری‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) است‌. اصرار بر تعبد عملی‌معیارهای‌ اسلامی‌ در همة‌ موارد، از جمله‌ تقسیم‌ بیت‌ المال‌، غنایم‌، مالیات‌ ـ با تأکیدروی‌ «من‌ مواضعها» و «وضعها فی‌ حقها» ـ از این‌ روست‌.
نکته‌ دیگر، توجه‌ به‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، در حیطة‌ خواص‌ است‌ و نیزامعان‌ نظر برای‌ روشن‌ کردن‌ عالمان‌ اجتماعی‌. امام‌ حسین‌(ع) در ضمن‌ خطبه‌ای‌،مسئوولیت‌ خواص‌ و بزرگان‌ جامعه‌ را بر می‌شمرند و با فرازی‌ آتشین‌، آنان‌ را از غفلت‌ برحذر می‌دارند:
«ثم‌ انتم‌ ایها العصابة‌ عصابة‌ بالعلم‌ مشهورة‌ و بالخیر مذکورة‌ و بالنصیحة‌معروفة‌...»
و در ادامه‌ می‌فرمایند: «آیا این‌ همه‌ احترام‌ و کرنش‌ برای‌ این‌ نیست‌ که‌ مردم‌ امیددارند تا شما به‌ احیای‌ حقوق‌ خداوند قیام‌ کنید؟ لیکن‌ شما در بیشترین‌ موارد از ادای‌ حق‌الهی‌، کوتاهی‌ کردید و حقوق‌ ائمه‌ را سبک‌ شمردید، حق‌ ضعیفان‌ و بینوایان‌ را پایمال‌نمودید، شما آنچه‌ حق‌ خود تصور می‌کردید، به‌ ناروا اخذ نمودید ولی‌ در راه‌ خدا نه‌ مالی‌بخشش‌ کردید و نه‌ جانتان‌ را به‌ مخاطره‌ انداختید و نه‌ از اقوام‌ و خویشانتان‌ برای‌ رضا خدابریدید».
در همین‌ راستا ـ تأکید بر وظیفة‌ خواص‌ ـ می‌فرمایند: «ایهما احب‌ الیک‌؟ رجل‌یروم‌ قتل‌ مسکین‌ قد ضعف‌، أتنقذه‌ من‌ یده‌؟ او ناصب‌ یرید اضلال‌ مسکین‌ مؤمن‌ من‌ضعفاء شیعتنا تفتح‌ علیه‌ ما یمتنع‌ المسکین‌ به‌ یکسره‌ و یفحمه‌ و یُکبُرُه‌بحجج‌ الله؟»
و در ادامه‌ می‌فرمایند: «فضل‌ کافل‌ یتیم‌ ال‌ محمد المنقطع‌ عن‌ موالیه‌، الناشب‌ فی‌رتبة‌ الجهل‌، یخرجه‌ من‌ جهله‌ و یوضح‌ له‌ ما اشتبه‌ علیه‌ علی‌ فضل‌ کافل‌ یتیم‌ یطعمه‌ ویسقیه‌، کفضل‌ الشمس‌ علی‌ السهاء».
در این‌ فرازها در ضمن‌ این‌ که‌ وظیفه‌ خواص‌، گوشزد می‌گردد، به‌ جهل‌ و زمان‌ناشناسی‌ و عدم‌ تحلیل‌ در همة‌ زمینه‌های‌ دینی‌، فرهنگی‌، اجتماعی‌ به‌ عنوان‌ یک‌بیماری‌ که‌ ممکن‌ است‌ سر منشأ تمامی‌ مصایب‌ فردی‌ و اجتماعی‌ گردد، اشاره‌ شده‌ است‌.تأکید روی‌ شناخت‌ و فهم‌ در حوزه‌های‌ مختلف‌، امری‌ بسیار مهم‌ می‌نماید که‌ بررسی‌ آن‌مقالتی‌ بسیار گسترده‌ و نه‌ در حد اختصار این‌ نوشته‌ می‌طلبد.
در نهایت‌ به‌ روشنگری‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌(ع) در حیطة‌ شیعیان‌ خود اشاره‌می‌نماییم‌. ایشان‌ با تأکید وصف‌ ناپذیری‌ آنها را به‌ اصلاح‌ نفس‌ خویش‌ فرا می‌خواند:
«... ان‌ شیعتنا من‌ سلمت‌ قلوبهم‌ من‌ کل‌ غش‌ وغل‌ ودغل‌ و...».
روایاتی‌ که‌ در آنها به‌ تقوای‌ الهی‌ امر می‌شود از ناحیه‌ حضرت‌(ع) به‌ گونه‌ای‌ زیاداست‌ که‌ حتی‌ فهرست‌ کردن‌ آنها نیز رخصتی‌ بیشتر از آنچه‌ پیش‌ روست‌، می‌طلبد.
در نهایت‌، به‌ نقطة‌ اوج‌ حرکت‌ ابی‌ عبدالله(ع) یعنی‌ عظیم‌ترین‌ هزینه‌ای‌ که‌حضرت‌(ع) برای‌ اصلاح‌ پرداختند. ـ یعنی‌ فدا کردن‌ خویش‌ ـ اشاره‌ می‌نماییم‌ و به‌ عنوان‌حسن‌ ختام‌، آخرین‌ دعای‌ حضرت‌ را می‌آوریم‌ که‌ گزارش‌ خلاصه‌ای‌ از اوضاع‌زمانشان‌(ع) است‌:
«اللهم‌ انت‌ متعالی‌ المکان‌ عظیم‌ الجبروت‌ شدید المحال‌ غنی‌ عن‌ الخلائق‌عریض‌ الکبریا قادر علی‌ ما تشاء قریب‌ الرحمة‌ صادق‌ الوعد سابغ‌ النعمة‌ حسن‌ البلاءقریب‌ اذا دعیت‌ محیط‌ بما خلقت‌ قابل‌ التوبة‌ لمن‌ تاب‌ الیک‌ قادر علی‌ ما اردت‌ و مدرک‌ما طلبت‌ و شکور اذا شکرت‌ و ذکور اذا ذکرت‌. ادعوک‌ محتاجاًو ارغب‌ الیک‌ فقیراًوافزع‌ الیک‌ خائفاًو ابکی‌ الیک‌ مکروباًو استعین‌ بک‌ ضعیفاًو اتوکل‌ علیک‌ کافیاً.أحکم‌بیننا و بین‌ قومنا فانهم‌ غرونا و خدعونا و خذلونا و غدروابنا و قتلونا و نحن‌ عترة‌ُنبیک‌ وولد حبیبک‌ محمد بن‌ عبدالله الذی‌ اصطفیته‌ بالرسالة‌ و ائتمنته‌ علی‌ وحیک‌ فاجعل‌ لنامن‌ امرنا فرجاًو مخرجاًبرحمتک‌ یا ارحم‌ الراحمین‌».
به‌ جای‌ مؤخره‌
جای‌ آن‌ داشت‌ که‌ نتیجه‌گیری‌ خود را از این‌ نوشته‌ به‌ گونه‌ای‌ مفصل‌ به‌ رشته‌تحریر در آورم‌ ولی‌ آن‌ را به‌ فرصتی‌ دیگر وامی‌گذارم‌. منطقی‌ترین‌ نتیجه‌ از عناوین‌مذکور در مقاله‌، تطبیق‌ با اوضاع‌ فرهنگی‌ زمان‌ خودمان‌ است‌:
انقلابی‌ شکل‌ گرفته‌ است‌ و ارزش‌های‌ پوسیده‌ جاهلی‌، جای‌ خود را به‌ دیدگاه‌های‌عمیق‌ و پر طراوت‌ داده‌اند که‌ محصول‌ آن‌، تدبیر دفاع‌ مقدس‌ هشت‌ ساله‌ و سرافرازی‌مردم‌ مسلمان‌ ایران‌ در قبال‌ ده‌ها توطئه‌ و دسیسه‌ است‌. اما کم‌ کم‌ نوای‌ تغییر درعرصه‌های‌ فرهنگی‌ به‌ گوش‌ می‌رسد... .
تدابیر مصداقی‌ و بدون‌ برنامة‌ دراز مدت‌ از سوی‌ حاکمان‌، با نگرشی‌ غیر الهی‌ به‌جای‌ تمسک‌ به‌ اوامر متعالی‌ اسلام‌، بزرگ‌ترین‌ آفت‌ حکمرانان‌ است‌. و مهم‌ترین‌ نقش‌فکری‌ خواص‌ فکری‌، در شکل‌ دادن‌ به‌ فرهنگ‌ جامعه‌ است‌ که‌ کلیدی‌ترین‌ استراژی‌اینان‌، می‌تواند تبلیغ‌ بازگشت‌ به‌ اسلام‌ ناب‌ و توسعة‌ حیطة‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکربه‌ کلان‌ترین‌ امور فرهنگی‌ باشد. تذکار به‌ عقوبت‌ غیر قابل‌ جبران‌ کوتاهی‌ خواص‌ ازنتایج‌ دیگر این‌ بخش‌ از مقاله‌ است‌.
در پایان‌، کاوش‌ در مراحل‌ فرهنگی‌ای‌ که‌ امام‌(ع) در دعای‌ روز سوم‌ شعبان‌ برای‌انحراف‌ جامعه‌ بر می‌شمرند را توصیه‌ می‌نماییم‌؛ غرر اجتماعی‌ و خدعة‌ فرهنگی‌ که‌ درنهایت‌ به‌ بزرگ‌ترین‌ جسارت‌ ـ که‌ هدف‌ تمام‌ نقشة‌ سالوسان‌ و دشمنان‌ است‌ ـ یعنی‌حذف‌ اسلام‌ عزیز می‌انجامد.
امید آن‌که‌ با درایت‌ متفکرین‌ مخلص‌ شیعه‌ و مسلمان‌، پرچم‌ نهضت‌ خمینی‌ کبیربه‌ دست‌ منجی‌ اسلام‌ و مصلح‌ بشریت‌ واصل‌ گردد.
منابع‌
1 ـ قرآن‌ کریم‌.
2 ـ احتجاج‌ ،طبرسی‌ (متوفای‌ 588 ه . ق‌.).
3 ـ اصول‌ کافی‌، کلینی‌.
4 ـ الارشاد، شیخ‌ مفید (متوفای‌ 413 ه . ق‌.).
5 ـ انساب‌ الاشراف‌، بلاذری‌ (متوفای‌ 279 ه . ق‌.).
6 ـ تاریخ‌ ابن‌ عساکر، ابوالقاسم‌ بن‌ هبة‌ الله شافعی‌ (متوفای‌ 571).
7 ـ تاریخ‌ طبری‌، محمد بن‌ جریر طبری‌ (متوفای‌ 310).
8 ـ تاریخ‌ یعقوبی‌، احمد بن‌ واضح‌ (متوفای‌ 292).
9 ـ تحف‌ العقول‌، حسن‌ بن‌ شعبه‌ حرانی‌ (متوفای‌ 400).
10 ـ تفسیر امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع).
11 ـ رجال‌ کشی‌، شیخ‌ طوسی‌ (متوفای‌ 460).
12 ـ فتوح‌، ابن‌ اعثم‌ کوفی‌ (متوفای‌ 314).
13 ـ لهوف‌، سید بن‌ طاووس‌ (متوفای‌ 664).
14 ـ مروج‌ الذهب‌، مسعودی‌ (متوفای‌ 346).
15 ـ معجم‌ البلدان‌، یاقوت‌ حموی‌ (متوفای‌ 626).
16 ـ مقتل‌، ابی‌ مخنف‌ (جمع‌ آوری‌ شده‌ از طبری‌).
17 ـ مقتل‌ الحسین‌(ع)، خوارزمی‌ (متوفای‌ 568).
18 ـ مصباح‌ المتهجد، شیخ‌ طوسی‌ (متوفای‌ 460).
19 ـ ولایت‌ فقیه‌، امام‌ خمینی‌(ره‌).
مجمع جهانی اهل البیت


نویسنده فرشاد براتی در جمعه 90/9/11 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )