میگن به روحانیت اهانت نکنید، چون لباس پیامبر را پوشیده
ولی چه میدونن که دیروز چند تا روحانی حق و حقوق من را خوردن و در جواب آمار های رسمی که داده بودم بهشون، گفتن ما این آمار ها را قبول نداریم و به چشم خودمون میتونیم اعتماد کنیم.
بعد هم گفت: از نظر اسلامی هم اگر بخواهیم به قضیه نگاه کنیم ما دو نفریم شهادت میدیم ولی شما یک نفر پس شهادت ما ارجعیت داره.
حیف که من حوزه نرفتم یاد بگیرم، وگر نه میرفتم یکی دوتا شاهد پیدا میکردم تا تعداد شاهدام بیشتر از اونا باشه.
و این بود روحانی معزز
اینجور که بوش میاد من هم قراره برم و یه کشاورز بشم، آخه داش محمود یکشنبه گفته که میخواد به هر خانواده ایرانی 1000 متر زمین بده، فقط نمیدونم این زمینی که قراره به من بدن کجاست، البته این که خب معلومه توی یکی از روستاهای خوش آب و هوای شمال، با سیستم آب یاری قطره ای و یک عالمه درخت میوه که همشون چند سالی هست که کاشته شدن.
اونوقت من میرم و یه بیل میندازم روی دوشم و با یک شلوار کردی و یه جفت چکمه میپرم داخل زمین و شروع میکنم به کندن و سبزی، میوه، کندم، برنج و یه عالمه چیز دیگه میکارم، بعد آخر سال که میشه کارگر میگیرم و این محصولات را جمع میکنیم و میفروشیم.
اینجاست که من در عرض مدت دو سال میتونم از درآمدم یه خونه بخرم و بعدش هم یه ماشین مدل بالا.
پس نوشت:
بابا چرا بیدارم کردی از خواب داشتم تازه میرفتم ماشینم را انتخاب کنم...
و تو در گیرو دار زندگی به فکر افتادی
که میتوان لحظه ای درنگ کرد
صد حیف که این را هم نفهمیدیم