پيام
فرشاد براتي
90/5/28
فرشاد براتي
امشب علي(ع) ميهمان سفره ام کلثوم است، علي(ع) امشب مملو از تلاطم است، گويي او از چيزي با خبر است که دختر نيست، زمان خوردن افطار فرا ميرسد، ام کلثوم سفره را پهن کرده و در آن نان، نمک و کاسه اي شير گذاشت، علي(ع) از اين کار دختر گله کرد و گفت: آيا تا به حال ديده اي که بر سر سفره علي دو نوع غذا باشد؟علي(ع) از دختر خواست شير را بردارد و با نان و نمک افطار کرد.
فرشاد براتي
شباهنگام علي(ع) مدام به حياط منزل دختر رفته و به آسمان نگاه ميکند و مدام انا لله و انا اليه راجعون ميگويد، گويي شوق وصال علي را فرا گرفته، ام کلثوم نگران ميشود، از علي(ع) داستان را ميپرسد اما علي(ع) از موضوع هيچ نميگويد.
فرشاد براتي
علي(ع) شب را همانند ساير شبهاي عمرش بيدار بود، ولي گويي اين شب متفاوت بود، نماز شب علي(ع) متفاوت بود، امشب علي(ع) با شوق و ترس بيشتري نماز ميخواند، گويي او اين نماز را به واقع در آسمان ها ميخواند.
علي(ع) لباسش را پوشيد و به سمت مسجد به راه افتاد، دستگيره در به التماس علي(ع) افتاد، اما علي(ع) بايد ميرفت، پرندگان خانگي خواستند مانع رفتن علي(ع) شوند، اما علي(ع) بايد ميرفت، آري او بايد ميرفت و رفت.
فرشاد براتي
کسي را در مسجد بيدار کرد، آري علي(ع) ابن ملجم را از خواب بيدار کرد که برخيز و به کارت برس، علي(ع) دوست داشت که برود، گويي او ميخواست امتش را نفرين کند، آري علي(ع) امت را نفرين کرد و از خدا خواست علي(ع) را از امتش بگيرد.
فرشاد براتي
ولادتش در بهترين ماه هاي خدا و در رجب، مکان تولدش در بهترين مکان زمين که خانه کعبه بود، شهادتش هم در بهترين ماه خدا، از اين ماه در بهترين شب که شب قدر بود، از اين شب در بهترين زمان که سحر گاه بود و از اين سحر گاه در بهترين مکان که خانه خدا بود و از اين مکان هم در بهترين گوشه که محراب بود و از اين محراب هم در بهترين حالت که نماز بود و از اين نماز هم در بهترين حالت که سجده به پروردگار بود.
فرشاد براتي
آري شمشير زهر آگين شقي ترين مردمان فرق مبارک علي(ع) را شکست، حسن(ع) و حسين(ع) به بالين علي(ع) رسيدند، علي(ع) از حسن(ع) خواست نماز را ادامه دهد.
تمام خواست علي(ع) عبادت و خواست خدا بود، علي را به خانه بردند، و 21 رمضان کوفه يتيم شد.